از بررسی نظر ادیان و اساطیر ملل چنین برمی آید که معمولاً زن در مرتبهی دوم آفرینش قرار دارد، و او را مخلوقی برای مرد و آفریده شده جهت راحتی و آرامش او میدانند. گاهی علّت هبوط و بدبختی مردان اوست. در یهودیّت و مسیحیّت، این دیدگاه به طور سنتی مطرح بوده است که زن از دندهی چپ مرد آفریده شده و بنابراین، در مرتبه دوم آفرینش، یعنی پس از مرد قرار دارد، و حتی عامل نافرمانی و هبوط آدم نیز هموست.
یونانیان عقیده داشتند که زئوس برای تنبیه مرد که از آتش استفاده کرده، جفتی به نام پاندورا، اوّلین زن جهان، را میآفریند. بعدها پاندورا همة بدیها را بر نوع بشر نازل میکند.
در داستان خلقت انسان در آیین مانی، عامل بدبختی انسان که همانا زاد و ولد است، بر گردن مُردیانه، که زن است، انداخته میشود.
در دین زرتشتی بر خلاف اکثر اساطیر، مرد وزن هر دو همپایه و با هم خلق میشوند. آنها هر دو با هم دچار لغزش میشوند و باعث رنجش اهورا مزدا میگردند.
در قرآن نیز آیاتی وجود دارد که به موضوع آفرینش زن پرداخته است. اما، قرآن آفرینش زن را از همان نفسی می داند که مرد را از آن آفریده است: «يا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً كَثيراً وَ نِساءً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذي تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلَيْكُمْ رَقيباً» یعنی «اى مردم، از پروردگارتان پروا داريد كه شما را از «نفس واحدى» آفريد و جفتش را [نيز] از او آفريد، و از آن دو، مردان و زنان بسيارى پراكنده كرد، و از خدايى كه به [نامِ] او از همديگر درخواست مىكنيد، پروا نماييد و زنهار از خويشاوندان مَبُريد، كه خدا همواره بر شما نگهبان است.» (نساء، 1)
در آیه ای دیگر، ضمن تکرار این حقیقت که زن و مرد از نفس واحدی آفریده شده اند، فلسفة آفرینش زن را آرامش یافتن زن و مرد به یکدیگر دانسته و می گوید: «وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ في ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ» یعنی «و از نشانههاى او اينكه از [نوع] خودتان همسرانى براى شما آفريد تا بدانها آرام گيريد، و ميانتان دوستى و رحمت نهاد. آرى، در اين [نعمت] براى مردمى كه مىانديشند قطعاً نشانههايى است» (روم، 21) همچنین در روایات به این موضوع پرداخته اند.
گاهی در برداشتی سطحی از قرآن چنین تصور می کنند که زن در مرتبهی دوم آفرینش قرار دارد و برای تکامل جنس مرد و آرامش جنس مذکر آفریده شده است. این برداشت بر اساس آیة «و خَلَقَ مِنها زَوجَها» و یا عبارتِ «لِتَسْكُنُوا إِلَيْها» از آیة فوق، و نیز پاره ای روایات، صورت می گیرد که در آنها آمده است که خداوند حوا را از دندة چپ آدم آفریده است. (رک: صدوق، من لایحضره الفقیه، 4، 7-326) مثلاً این روایت که در کتاب احتجاج از أَبي بصير نقل کرده است که: طاووس یمانی از امام باقرعلیه السلام پرسید: چرا آدم را آدم نام نهادند؟ امام پاسخ داد: زیرا آدم از ادیم (روی) زمین آفریده شد. طاووس پرسید: پس حوا را چرا حوا نامیدند؟ امام فرمود: زیرا او از دندة کسی که «حی» (زنده) بود، یعنی آدم، آفریدن شد.[148]
اما، در تبیین امامان شیعهعلیهم السلام از آن دو آیه و این روایات، معلوم می شود که مراد از آفرینش حوا از دندة آدم این است که حوا از جنس آدم، یعنی خاک آفریده اند و طینت و سرشت زن و مرد یکی است. اما، اینکه گفته اند خداوند حوا را از دندة چپ آدم خلق کرده است، اگرچه این در روایات معتبر شیعه وجود دارد، اما این به هیچ روی معنای ارزشی نداشته و نباید «دندة چپ» را حاکی از ارزش وجودی منفی برای زن تلقی کرد. خود امامان شیعهعلیهم السلام این برداشت عامیانه، سطحی و ظاهری از آن اخبار را تأیید نکرده بلکه به شدت رد کرده اند، و فرموده اند، این آیه و آن روایات به آن معناست که حوا از طینت و سرشت آدم پدید آفریده شده و هم جنس اوست.[149]
حقیقت بالا وقتی روشن می شود که بدانیم این یکسان انگاری جوهر انسانیت در زن و مرد، در چه فضا و شرایطی مطرح گشته است. پس از این در بخش مربوط به زن در دیدگاه انسان شناسی اسلام خواهیم خواند که در جهانی که زن را به دید کالایی می نگریستند، و حتی تا همین اواخر در این باره که آیا زن را باید انسان بدانند یا نه تردید و مجادله داشتند، ابراز این حقیقت از سوی قرآن که زن و مرد از یک نفس آفریده شده اند و در انسانیت برابرند، چقدر مترقی و متعالی بوده است.
از این حقایق می توان نتایج زیر را در پاسخ به پرسش از موضوع زن و مرد برگرفت:
v از دید اسلام، زن و مرد هردو از یک نوع و از نظر ماهوی و امکانات معنوی و استعداد کمال و راه کلی رسیدن به کمال یکسانند؛ اگرچه وظایف و کارکرد آنها متفاوت باشد.
v تمام آنچه در بارة انسان و ماهیت، ساحات وجود، جوهر و ساحت اصلی او، جایگاه او در مراتب هستی، ماهیت نوعی و فردی، و … گفته شد، بین زن و مرد مشترک است. به همین سبب در سورة نحل، آیة 97 می فرماید: «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ» یعنی «هرکس، از زن و مرد، عمل صالحی انجام دهد، و مؤمن باشد، پس ما او را زندگی ای پاکیزه[150] می دهیم و پاداش ایشان را بهتر از آنچه انجام می داده اند خواهیم داد.» و نیز در سورة احزاب، آیة 35 می فرماید: «إِنَّ الْمُسْلِمينَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْقانِتينَ وَ الْقانِتاتِ وَ الصَّادِقينَ وَ الصَّادِقاتِ وَ الصَّابِرينَ وَ الصَّابِراتِ وَ الْخاشِعينَ وَ الْخاشِعاتِ وَ الْمُتَصَدِّقينَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ وَ الصَّائِمينَ وَ الصَّائِماتِ وَ الْحافِظينَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ وَ الذَّاكِرينَ اللَّهَ كَثيراً وَ الذَّاكِراتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظيماً» یعنی « مردان و زنان مسلمان، و مردان و زنان با ايمان، و مردان و زنان عبادتپيشه، و مردان و زنان راستگو، و مردان و زنان شكيبا، و مردان و زنان فروتن، و مردان و زنان صدقهدهنده، و مردان و زنان روزهدار، و مردان و زنان پاكدامن، و مردان و زنانى كه خدا را فراوان ياد مىكنند، خدا براى [همه] آنان آمرزشى و پاداشى بزرگ فراهم ساخته است.» و یا در سورة آل عمران، آیة 195 فرموده است: «… أَنِّي لا أُضيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى …» یعنی «… من عملِ هيچ صاحب عملى از شما را، از مرد يا زن، كه همه از يكديگريد، تباه نمىكنم …»
v زن و مرد در طلب علم و هرآنچه به کمال آنان بینجامد، آزاد و بلکه مسئولند. آمد و شد زنان در صدر اسلام به حضور پیامبرصلی الله علیه وآله برای طرح مسئله، و برگزاری جلسات علمی و دینی عمومی و اختصاصی زنان (در این باره رک: به دو حدیث در الدر المنثور سیوطی، ج 2، ص 153، و ترغیب، ج 3، ص 76)، همه حکایت از این حقیقت مهم می کند.
v زنان نیز مانند مردان، در مسایل و موضوعات اجتماعی و سیاسی زمان خود نه تنها آزاد به مشارکتند، بلکه نسبت بدان مسئولیتی متناسب با خود دارند. زنان اگرچه در خصوص مشارکت در جهاد و برخی مسئولیت های دیگر معافند، اما چنین نیست که از مشارکت در این امور ممنوع باشند، یا اصولاً هیچ مسئولیتی متوجه آنان نباشد. از مطالعة تاریخ نبی مکرمصلی الله علیه وآله وسلّم و علی مرتضیعلیه السلام به وضوح این حقیقت تأیید می گردد که هرگاه این بزرگواران در شرایطی بوده اند که توانسته اند معیارهای اسلام حقیقی را در جامعه برقرار سازند، زنان را، در عین حفظ سلامت و عفت، در جامعه حضوری مؤثر داده اند؛ در برابر، در زمانة جاهلیت اولی، و نیز در زمان حکمای بنی امیه و بنی عباس، و حتی سایر حاکمان و خلفای اسلامی، و حتی در حکومت های کشورهای اسلامی غیر شیعی زمان ما، این نقش و حضور، هرچه کمتر شده و کم ترین مقدار از حقوق و مسئولیت های انسانی را از زنان دریغ داشته و می دارند.
v معنی قیمومت مرد بر زن در آیة شریفة 34 از سورة نساء این است که سرپرستی و مدیریت کلی خانواده برعهده و در اختیار مرد است، و این برای حفظ نظام خانواده، و به سبب برتری عمومی (و نه مطلق) مردان در این کار، و به دلیل برعهده داشتن مسئولیت اقتصادی و مالی خانواده است.[151] بدیهی است که خانواده، مانند هر نهاد اجتماعی دیگر، نیازمند مدیر است، و حتی اگر مدیریت های متعدد و جزئی نیز وجود داشته باشد، ضرورتاً باید مدیریت کلی و کلان گروه یا نهاد اجتماعی بر عهدة مرکزیت یا فرد واحدی قرار بگیرد، وگرنه در برخی موارد کار به اختلافات حل ناشدنی و در نهایت به فروپاشی آن نهاد یا گروه اجتماعی می انجامد. از طرفی، این مدیریت کلی و کلان، باید به کسی واگذار گردد که اولاً بیشترین میزان شرایط فردی برای این کار را داراست؛ و ثانیاٌ، مسئولیت های بیشتری، به ویژه از حیث اقتصادی بر عهدة اوست؛ و می دانیم که این شرایط عمدتاً و عموماً در مردان وجود دارد، هرچند استثناء هایی نیز به چشم می خورد. بنابراین، این موضع و دیدگاه اسلامی، در کلیت خود بیشترین تناسب را با واقعیات انسانی و اجتماعی داراست.
v در عین حال، اسلام مدیریت داخلی خانواده را بر عهدة زن قرار داده و در این خصوص او را بر مسند مسئولیت و اختیار نشانده است؛ به همین روی است که فرموده است:
v در آیة بالا، موضوع جواز زدن زنانی که در بخش هایی از تعهدات خود سر می پیچند و از مرد خود اطاعت نمی کنند مطرح شده است، و حتی به عنوان راهکاری، البته در مراحل نهایی و پس از اعراض و مانند آن، به مردان توصیه هم شده باشد. این البته بر پایه ای علمی و حقیقتی روان شناسانه استوار است، که مجال بحث گسترده ای می طلبد، اما، باید دانست که این موضوع به هیچ روی به معنای صدور مجوز ظلم و خشونت نسبت به زنان نیست، چه اینکه در ادامة آیه نیز تأکید کرده است که در صورت آنکه زن به تعهدات خود عمل کرد، مرد هرگز نباید بر او درازدستی کند.
v اما، آیا سرپرستی و قیمومت مردان فقط در بارة زن و شوهر است یا کل مردان بر زنان؟ بنا بر نظر برخی اسلام شناسان و مفسران، این مربوط به کل مردان نسبت به زنان است. (علامه طباطبایی، المیزان، 4، 365 تا 367)
v این را هم باید افزود که معنای فضیلت برتری که خدا برای مردان در برابر زنان قائل شده است؛ در چیزهایی مانند حکومت، قضا، جنگ، قوة تعقل و مانند آن است، و نه در همة قابلیت ها و توانایی ها. برای مثال، در برخی روایات اسلامی بیان شده است که زن در خانه و در مدیریت داخلی آن بر مرد برتری و سیادت دارد.[152]
v بر همین اساس، زن در حوزة آنچه در توان و برعهدة اوست، مسئول نیز شمرده می شود. از حضرت امیرعلیه السلام است که فرمود: «… ألا كلكم راع و كلُّكم مسئولٌ عن رعيته؛ فالأمير على الناس راع و هو مسئول عن رعيته؛ و الرجل راع على أهل بيته و هو مسئول عنهم؛ فالمرأة راعية على أهل بيت بعلها و ولده و هي مسئولة عنهم؛ و العبد راع على مال سيده و هو مسئول عنه؛ ألا فكلكم راع و كلكم مسئول عن رعيته» (ورام بن ابى فراس، مجموعةورام، 1 ، 6)
v از دید اسلام، راه رستگاری زنان، علاوه بر تسلیم و عبودیت خدا، به طور مشخص در انجام وظایفی است که خداوند به عنوان زن بر عهده شان نهاده است. پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله در پاسخ به اعتراض زنی که می گفت خدا همة راه های کسب فضیلت و اجر اخروی را برای مردان باز نهاده، در حالی که زنان باید در خانه ها به ادارة امور منزل بگذرانند، فرمود: جهاد نیک شوهرداری کردن زنان معادل همة آن مجاهداتی است که مردان می توانند انجام دهند و زنان از آن محرومند. (سیوطی، درالمنثور، 2، 153؛ مضمون این روایت از طرق شیعه نیز مکرر نقل شده است. از جمله رک: کلینی، کافی، 5، ص 9 و 507)
v نگاه اسلام به زن صالح چنین است: «… و عنه ع أنه قال ما أعطي أحد شيئا خير له من امرأة صالحة إذا رآها سرته و إذا أقسم عليها أبرته و إذا غاب عنها حفظته في نفسها و ماله» (ورام بن ابى فراس، مجموعةورام، 1 ، 1)
v در دید اسلام، نباید مسئولیت ها و انتظارات از زن را بیش از آنچه در توان اوست و برای آن ساخته شده است تعیین کرد.[153]
v اگر در آیه ای از قرآن در خصوص نشوز زنان، پس از مراحلی، توصیه به زدن شده است، اولاً این به هیچ روی مجوز زدن زنان در موارد دیگر را نمی دهد، زیرا در خصوص زدن زنان یا آزار و نامهربانی به آنها روایات جدی و مؤکدی بر نفی این کار وجود دارد؛[154] ثانیاً، این زدن به معنای زدن شدید و از روی خشم یا به طور جدی نیست؛[155] ثالثاً، این توصیه بر پایة نکته ای ظریف در روابط جنسی زن و مرد است که باید در منابع مربوط مطالعه شود.[156]