هدف خداوند از آفرینش
1. خداوند متعال به مقتضاى اینکه واجب الوجود است و وجود او وابسته به چیزى نیست، هیچ محدودیتى و نقصى ندارد و همه کمالها را داراست.
2. از جمله کمالات او فیاض و جواد بودن است. خداوند در قرآن میفرماید: «و عطاى پروردگارت منع نشده است» خداوند متعال، براى عطا کردن از ناحیه خودش، هیچ محدودیتى ندارد، پس هر جا که عطا نمیکند، به دلیل محدودیت پذیرنده عطاست، نه عطا کننده، و هر چیز که لایق عطا شدن باشد، عطا میشود.
3. هر خیرى و کمالى ناشى از وجود است و هر شرّ و نقصى ناشى از عدم. مثلاً علم، خیر و کمال است و جهل، شرّ و نقص. همچنین قدرت، در مقابل عجز و ناتوانى، کمال و خیر است. پس معلوم میشود که وجود خیر است و در مقابل آن، هر شرّ و نقصى عدم است.
4. با توجه به مقدمه سوم میتوان دریافت که فیاض و جواد بودن خداوند با آفریدن و ایجاد کردن محقق میشود. پس لازمه فیاض بودن آفریدن است. به عبارت دیگر؛ اگر چیزى لایق آفریده شدن باشد و خداوند آنرا نیافریند، این نیافریدن با توجه به خیر بودن وجود، منع از خیر است و بخل محسوب میشود و بخل از خداوند محال است. از این مقدمات نتیجه میگیریم، اگر سؤال شود چه چیز باعث شد خدا بیافریند؟ پاسخ میدهیم که فیاض بودن او باعث آفرینش شده است.
5. صفات خدا زاید بر ذات خدا نیست. صفات انسان و دیگر اجسام، زاید بر ذات آنهاست. مثلاً سیب یک ذات دارد و سرخى و شیرینى صفت آن است. این سرخى و شیرینى، خارج از ذات سیب است. سیب میتواند بهجاى این صفات، ترش و سبز باشد و ذات او باقى بماند.
بحث اتحاد ذات و صفات خداوند، آنچه در اینجا براى ما مهم است، این است که فیاض بودن - که علت غایى آفرینش است - عین ذات خداست و خارج از ذات او نیست. پس اگر سؤال شود چرا خداوند آفرید؟ خواهیم گفت: چون خداست. پس علت غایى در واقع خود خداوند است. این همان سخن فلاسفه ماست که میگویند: علت غایى و علت فاعلى در افعال خداوند، متحد است،و شاید بتوان همین معنا را از برخى آیات قرآن، و نیز: «الیه یرجع الامر کله» و تمام کارها به او بازگردانده میشود،استفاده نمود.